khoda joon slm b roye mahet
khoda joon slm b roye mahet
نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

داداشم از بس رفته خواستگاری خسته شده. اومده به مامانم می گه یه دختری رو خودم زیر نظر دارم. به شرطی که زیاد سوال درباره اش نپرسین. فقط 5 تا سوال می تونید بپرسید. مامانم می پرسه:‌ پسرم این دختره کیه؟ اسمش چیه؟ باباش چه کاره است؟ کجا با هم آشنا شدین؟

داداشم می گه: شد 4 تا سوال. فقط یه دونه دیگه می تونین بپرسین.


 

طویله

داداشم رفته خواستگاری. دختره پرسیده شما از بین یه دختر شهرستانی و یه تهرانی کدوم رو بیشتر ترجیح می دین؟ داداشم گفته: بستگی داره. به نظر من آدم توی هر طویله ای که بزرگ شده، باید بره از همون جا زن بگیره.

دختر بغض کرده. به داداشم گفته:‌ واسه تون متاسفم. بعد از اتاق گذاشته اومده بیرون.

 


صداقت

داداشم رفته خواستگاری. واسه دختره تعریف کرده که من توی زندگی به صداقت خیلی اهمیت می دم. بعد خودش یه هویی جو گیر شده. گفته:‌مثلا من خیلی صادقانه بگم. خودم دیشب برای اولین برار رفتم یه پارتی که تجربه کنم ببینم این پارتی چه جور چیزیه . نمازم هم صبحش قضا شد.

دیروز از خونه دختره زنگ زدن. می گن:‌ ما به پسر لاابالی که هر شب می ره پارتی، نمازش هم قضا می شه دختر نمی دیم.

 

 

لوس بازی

داداشم رفته خواستگاری. از دختره خوشش اومده. وقتی دختره داشته حرف می زده، خیار و پرتقال ظرف دختره رو برداشته پوست کنده. نمک زده و بهش تعارف کرده.

می گه: دختره از این حرکت من خیلی خوشش اومد.

بهش می گم: بدبخت زن ذلیل. توقع کاذب ایجاد نکن.  فردا اون زن لباس هاش رو پرت می کنه جلوت مجبورت می کنه همش رو بشوری.


 

توجه

داداشم رفته خواستگاری. دختره گفته:‌ من می خوام بپرسم شما به این کتاب هایی که پشت سر من چیده شده و نشاندهنده علائق و سلائق منه توجه کردید؟

داداشم گفته: راستش من به خدا شما هم خیلی توجه نکردم. چه برسه به کتاب های پشت سرتون.



مسلمون خشک

داداشم رفته خواستگاری. دختره کلی از اعتقادات مذهبی اش تعریف کرده و در عین حال گفته : البته ما از این مسلمون های خشک نیستم که لب به مشروب نزنیم.

ظاهرا مسلمون خیس بودند ایشون !!!

منبع:4jok.com

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

ه هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز
 دارد یا نه؟
 روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمی‌گذاریم و از او می‌خواهیم که  وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر می‌دارد .

    شما می‌خواهید تخت‌ تان کنار پنجره باشد ؟! ؟!؟

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .
اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!! (
مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش )

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 


 

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه :(( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).
رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم. رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 


عین واقعیته !
درسته واقعیت تلخه ولی بعضی اوقات شیرین و خنده داره  D

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند 
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
.
نميفروشم!
 

 

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

-رشته تغذیه:

رشته ای که اشتباهاً جزو رشته های دانشگاهی اومده. آینده شغلی بسیار تیره و تیریکی دارند. در بهترین حالت و در صورتی که شهرداری به فارغ التحصیلان این رشته مجوز بدهد میتوانند اقدام به باز کردن ساندویچ فروشی کنند! ضمناً دانشجویان فوق لیسانس هم میتونند Fast Food بزنند.از بزرگترین دستاورد های علمی این رشته در سالهای اخیر کشف فرمول سس هزار جزیره بوده است! از جمله دروس این رشته: هات داگ-۱ هات داگ۲ – سوسیس کاربردی- انسان و کالباس و…. میباشد! از بزرگان این علم هم میتوان به اکبر کثیف (ساندویچ فروشی اکبر کثافت) اشاره کرد.

 

۲-مهندسی راه و ساختمان:

عمله سابق- دیگه فقط مونده بود کارگر ساختمانی رو دانشگاه ها بدند بیرون که خوشبختانه این امر هم با تلاش متخصصان و دانشمندان ایرانی محقق شد و ما از این به بعد کارگر هم از دانشگاه میاریم! روزی رو تصور کنید که از صبح وانت های شهرداری جولوی دانشکده فنی توقف میکنند و بچه های راه و ساختمان رو میبرند سر ساختمان! در این رشته معیار بهترین دانشجو برای دانشجویانی است که بیشتر از همه بتوانند آجر را به بالا بندازند. دروس این رشته عبارتند از: بیل مقدماتی؟ بیلچه- روش های چیدن تیرآهن- فرمولاسیون درست کردن سیمان و …….

۳-رشته ادبیات:

گیج ترین و گلابی ترین دانشجوهای ایران در این رشته تحصیل میکنند (توصیه میکنم اگر یه وقت دلتون گرفت واسه بازکردنش برید دانشکده ادبیات!) از جمله بزرگترین دانشمندان این رشته حافظ و سعدی و عارف قزوینی و ایرج میرزا! بوده اند که حتی تحصیلات دبیرستانی هم ندارند (علمی که بزرگانش سواد درست حسابی ندارند دیگه معلومه چی میشه….!) از ابهامات بزرگ این رشته این نکته میباشد که انوری بالاخره شاعر قرن پنجم است یا نهم! فارغ التحصیلان این رشته میتوانند به عنوان مصطفی رحماندوست مشغول به کار شوند! از دروس این رشته: زندگی نامه و آثار حافظ- زندگی نامه و آثار سعدی- زندگی نامه و آثارنظامی- زندگی و آثار فرخی سیستانی و یزدی و شمالی و بلوچی و…..!

۴-رشته مهندسی صنایع:

رشته ای که فقط اسمش مهندسی صنایع می باشد و گرنه دانشجویان این رشته مهندسی صنایع دستی هم بلد نیستند چه برسه…. تا به امروز شخص قابل ذکری در این رشته مشغول به تحصیل نبوده و شاید معروفترین دانشمند این رشته امیر حجوانی باشد که با رتبه ۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ مشغول تحصیل در رشته مهندسی صنایع می باشد!

۵-رشته مهندسی کامپیوتر (بخونید مهندسی رایانه):

خدا پدر مادر مخترع کامپیوتر رو بیامرزه که اگه اون نبود الان تعداد دانشجوهای این مملکت به نصف تقلیل پیدا میکرد.ا ین روزا دیگه عادی ترین جمله ای که از یک دانشجو شنیده میشود این است: کام میخونم! نکته جالب در مورد این رشته تفکیک آن به دو گرایش نرم افزار و سخت افزار میباشد که دانشجویانی که تبحر خاصی در زمینه Fifa2006 و Max.p و …. دارند وارد گرایش نرم افزار و کسانی که میتوانند با انگشست شصت پایشان دکمه Power کامپیوتر را بزنند وارد گرایش سخت افزار میکنند. فارغ التحصیلان این رشته حوالی خیابان جمهوری مشغول فروختن CD میباشند! از دروس این رشته: بیل گیتس شناسی ۱؟ سی دی مقدماتی- تفاوت Monitor و TV و….

۶-رشته پرستاری:

رشته ای که یک دنیا حرف و حدیث پشت سرشه! ولی یکی از اساسی ترین رشته های دانشگاهی می باشد که اگه نبود اونوقت دانشگاه تبدیل به مکانی بی روح میشد (تصور کنید اونوقت کیا مثل سگ پا میدادند؟ کیا……!) رشته ای که به معنای واقعی کلمه بیگاری می باشد (صبح ساعت ۶ باید با خرج خودشون به بیمارستان های عمومی برند و شیفت وایسن و عصر هم تا ساعت ۸ شب در دانشگاه کلاس دارن!!!) چندی پیش هدیه تهرانی به عنوان پرستار نمونه انتخاب شد! از دروس این رشته عبارتند از: راه و روش هیجان بخشی به بیمار- لطافت عملی؟ سوند۱- فشار ۲- جیگر ۳ و …

۷-داروسازی:

نفس-زندگی-بهترین رشته دانشگاهی. رشته ای که هیچ نقطه ضعفی ندارد. تنها نکته منفی این رشته دانشجویانش میباشند که از سال سوم به خاطر آشنایی با انواع داروهای نئشه آور مشغول پاک کردن شیشه های فضا پیما میباشند!!! (البته دختراشم خدایی آخر ضد حالن!) کسانی که در این رشته تحصیل میکنند همشون از بزرگان جامعه هستند! تنها رشته ای که هنوز خز نشده و اون به این دلیل می باشد که هرکسی رو توش راه نمیدن و فقط آدم باحال ها رو راه میدن (پسراشو میگم!) از دروس این رشته: فارمالوژی- فارماتو گرافی- فارماسی- فارما توپیک- شیمی!

میخواستم حال بروبچ رشته های دندان و ریاضی محض و مهندسی هوا فضا رو هم بگیرم که سردمداران این رشته واسم سیبیل گرو گذاشتند که اذیتشون نکنم و اینا

                                        

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

در واقع “مهندس” به کسی میگن:

که تو کاری تخصص داره و کاری رو به خوبی انجام میده.

… همین کلمه ی “مهندس” با حفظ سِمت,

به کسایی که تو یه کاری گند میزنه هم گفته میشه.

بعد در جای دیگه ممکنه “مهندس” در قالب یک اسم اشاره,

به کسی که اسمشو نمی دونیم هم استفاده بشه.

همچنین اگه همین کلمه ی “مهندس” خوب ادا شه,

میتونه در حکم فحش هم باشه


 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

(توصیه هایی برای سادیسمی شدن)

سر جلسه امتحان تقلب اشتباه برسونین به دوستتون !
به بچه همسایه بگید اگه یه خودکار رو قورت بده ، بزرگ شه مهندس میشه !
از کنه ای که نیشتون زده ، دیه بگیرین !
شونه های مگسائی رو که تازه نشستن روتون بمالین تا خستگیشون در بره !
وقتی قایق موتوری تون وسط دریا خاموش کرد ، پیاده بشین هل بدین !
بلالی که دونه هاش کج هست رو ببرین ارتودنسی !
به گل مصنوعی روی میزتون به زور آب بدین تا بخوره !
داداش کوچیکتون رو بذارین توی مایکروفر تا برنزه بشه !
گوشی موبایلتون رو با سنجاق قفلی به پاچه شلوارتون وصل کنین !
سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه !
با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !
به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ !

.

.

.

تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..

کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن

حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن

اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!

.

.

 

از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید.

حالااگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم ! 

...............

   

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد